«من این لباس را به عنوان کفن خود پوشیدم. امیدوارم با پوشیدن کفن، خدای تبارک و تعالی گناهانم را ببخشد و مرا یک لحظه هم که شده به خودم وانگذارد و لحظه آخر عمر هم با توجه بمیرم!».
«من این لباس را به عنوان کفن خود پوشیدم. امیدوارم با پوشیدن کفن، خدای تبارک و تعالی گناهانم را ببخشد و مرا یک لحظه هم که شده به خودم وانگذارد و لحظه آخر عمر هم با توجه بمیرم!».
عموی حسین انها را به صرف شام به منزل دعوت میکند ان شب اطرافیان خیلی ضد انقلاب حرف میزنند حسین که ناراحت شده بود موقع برگشت به پدرمی گوید شما به خانه بروید من بعداً میآیم از ان جاکه پدر پیگیر قضیه میشود در میابد حسین به مسجد رفته علت را از او جویا میشود حسین در جواب میگوید به مسجد رفته ام تا برای خودم و انها که ضد انقلاب میگویند استغفار و توبه کند.
سال 62 حسین وارد سپاه شد. قبل از آن هم ماه ها در جبهه به عنوان نیروی بسیجی حضور داشت. وقتی لباس رزم را پوشید، این گونه نوشت" «من این لباس را به عنوان کفن خود پوشیدم. امیدوارم با پوشیدن کفن، خدای تبارک و تعالی گناهانم را ببخشد و مرا یک لحظه هم که شده به خودم وانگذارد و لحظه آخر عمر هم با توجه بمیرم!».
براستی هم همینطور بود، تا زمان شهادت بیشتر اوقات با همین لباس ساده دیده میشد! با همان لباس هم در قبر گذاشته شد و به آرزویش رسید.
تمامی خدمات و محصولات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه میباشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.